نامههای سر به مُهر شهید وزوایی در کتاب «یک محسن عزیز»
تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۲۲۳۹۱
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «یک محسن عزیز»؛ روایتی مستند از زندگی شهید محسن وزوایی نوشته فائضه غفار حدادی منتشر شد. فائضه غفارحدادی در این کتاب روایتی متفاوت از زندگی قهرمان نبردهای بازیدراز ارائه کرده است. او در این کتاب برای نخستینبار از نامههایی استفاده کرده که شهید وزوایی، قهرمان داستانش سالها برای خواهری که در آمریکا داشته، ارسال میکرده است؛ نامههایی که بُعد دیگری از شخصیت شهید وزوایی را به نمایش میگذارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غفار حدادی تلاش کرده تا با جستوجو و یافتن راویان متعدد، روایتی نو از زندگی یکی از دانشجویان پیرو خط امام(ره) ارائه دهد که نقشی تأثیرگذار در برهههای مختلف تاریخ انقلاب و جنگ تحمیلی داشت.
او در اثر جدید ضمن مطالعه کارهای گذشته، با پیدا کردن اسناد جدید و همصحبتی با راویان متعدد که گاه برای اولینبار صورت گرفته، اثری خوشخوان ارائه کرده که برای همه به ویژه نسل جوان خواندنی است و لحظات شیرینی را رقم خواهد زد.
غفارحدادی در مقدمه این اثر درباره روش کار و شخصیت شهید وزوایی مینویسد: «روزی در میانه هجدهسالگی شبیه ما بود. شبیه ما آدمهای معمولیِ این روزها و نه حتی آدمهای نسلِ خودش. میتوانست خوش باشد و بیخیالِ همهچیز رشد کند و به پول و شهرت و هر چیزی که میخواست برسد. میتوانست به تاریخ گره نخورد؛ در روزگاری که تاریخ، زیادی گره خورده بود. ولی افتاد به باز کردن یک به یک گرههایی که سر راه رشد کشورش افتاده بود و یا در لحظه میافتاد. استبداد، فقر، استعمار، جنگ. با دست، با دندان، با جان. یکی را که باز میکرد، گره کورتری جلوی راهش سبز میشد. عادت به کارهای سخت نداشت. اما آدمِ کارهای سخت شد. بس که امید داشت به حل مشکلها و نمیترسید از خطر کردن و ناامید نمیشد از شکستها. گرهها جلویش غول میشدند و او از هفت خان میگذشت تا آنها را باز کند و گاهی هفت وادی سخت را باید میگذراند که قسمتی از جغرافیای مردم را از دست بدقلقیِ تاریخ نجات بدهد. روزی که در میانه بیست و دوسالگی، از جانش برای باز کردن گرهی مایه گذاشت، اصلاً شبیه آدمهای معمولی نبود. نه آدمهای معمولیِ نسل خودش و نه آدمهای نسل ما و نه حتی نسل گذشتهاش. این کتاب شرح یک سفر چهار ساله است. چهارسالی که در آن کسی از یک آدم معمولی به یک قهرمانِ فراموش نشدنی تبدیل شده است. شرح یک سفر چهارساله جذاب و رو به رشد. یک سفرِ عمودی.
آنچه مرا به نوشتن این سفرنامه تشویق کرد، «نشناختن» بود. نشناختنِ کسی که رزومهاش میگفت یکی از بزرگترین و موفقترین فرماندهان دوران جنگ بوده. اما چرا «شناخته شده» نبود؟ با این سؤال وارد زندگی محسن شدم و هرچه پیشتر رفتم، بیشتر دانستم که تاریخِ بیوفا به جبران دخالتهای محسن، او را به دیار غفلت تبعید کرده...»
در بخشی از این کتاب آمده است:«کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگرها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد
- تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو!
- محسن لبخند زد. نمیتوانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لبهایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، میتواند چیزهایی بگوید.
- بچه پرور خودتی!
این را نمیگفت خیلی سخت میگذشت بهش!»
منبع: مهر
کلیدواژه: جنگ تحمیلی ایالات متحده آمریکا انقلاب ترجمه کتاب و کتابخوانی ادبیات ادبیات جهان گردشگری نقد کتاب معرفی کتاب بازار نشر بنیاد ملی بازی های رایانه ای عید غدیر خم نشر نو دفاع مقدس جنگ تحمیلی جایزه ادبی مد و لباس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۲۲۳۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مذاکره با بازیگران «عشق» ادامه دارد / نگارش فیلمنامه بر اساس واقعیتهای اجتماعی
پوران درخشنده که این روزها دو پروژه سینمایی و ادبی را همزمان پیش میبرد، در گفتوگو با خبرنگار سینما صبا، گفت: همچنان در حال نگارش رمان «مادرم ایران» هستم.
او درباره این کتاب که پیشتر اعلام شده بود آن را بر مبنای زندگی مادرش مینویسد، اظهار داشت: کار نگارش این رمان در مراحل آخر خودش است و پس از انتشار کتاب، مقدمات تولید یک سریال برای شبکه نمایش خانگی بر اساس آن آغاز خواهد شد.
کارگردان تحسین شده «پرنده کوچک خوشبختی»، «شمعی در باد» و «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» همچنین درباره آخرین وضعیت پروژه جدید سینماییاش گفت: همچنان در تدارک ساخت فیلم «عشق» با موضوع مهاجرت هستم.
او که عضو انجمنهای فیلمسازان زن آمریکا و کارگردانان مستقل آمریکاست و در سال ۱۳۷۷، فیلم «عشق بدون مرز» را به عنوان محصول مشترک در آمریکا با حضور ۴۰ بازیگر آمریکایی و ۱۰ بازیگر ایرانی ساخته بود، درباره کتسنیگ فیلم تازه خود اظهار داشت: مذاکره با بازیگران مدنظر ایرانی و خارجی ادامه دارد و هنوز با کسی توافق نهایی حاصل نشده است.
درخشنده که غالبا در کارهای داستانی خود نیز به مبنای پژوهش و مستندنگاری وقایع توجه میکند، درباره این که «عشق» تا چه حد بر اساس ماجراهای واقعی پیش میرود، گفت: بله، این بار هم مثل همیشه کار بر مبنای واقعیتهای اجتماعی شکل میگیرد.